و همچون آفتابى است که ابر غیبت نمىتواند مانع تأثیر اشعه وجود او در
قلوب پاکیزه شود، مانند اشعه خورشید که در اعماق زمین جواهر نفیسه را مىپروراند، و
حجاب ضخیم سنگ و خاک مانع استفاده آن گوهر از آفتاب نمىشود.
و چنان که
بهرهمند شدن از الطاف خاصّه خداوند به دو طریق میسّر است:
اوّل: »جهاد فى
اللَّه« به تصفیه نفس از کدورتهایى که مانع از نعکاس نور عنایت اوست.
دوم:
»اضطرار« که رافع حجاب بین فطرت و مبدأ فیض است »أمَّن یجیب المضطر إذا دعاه و یکشف
السوء«(1) همچنین استفاده از واسطه فیض خدا که اسم اعظم و مثل اعلاى اوست به دو
طریق است:
اوّل: به تزکیه فکرى و خلقى و عملى که »أما تعلم أنّ أمرنا هذا
لاینال إلّا بالورع«.(2) دوم: به انقطاع از اسباب مادّى و اضطرار. از این طریق
بسیار کسانى که بیچاره شدند، و کارد به استخوان آنها رسید، و به آن حضرت استغاثه
کردند و نتیجه گرفتند.
به قصور و تقصیر نسبت به ساحت قدس آن حضرت اعتراف
مىکنیم. او کسى است که خدا به او نور خود را، و به وجود او کلمه خود را تمام کرده
است. او کسى است که کمال دین به امامت و کمال امامت به اوست.
خداوند متعال
در قرآن مىفرماید: »اوست که خورشید را روشنایى و ماه را نور قرار داده است«(3) ، و
در وجود حضرت مهدى (ع) خورشید و ماه هر دو جمعند، و چه بسیار تفاوت است بین خورشید
آسمان دنیا و ماه آن، و بین خورشید آسمان ملاءِ اعلى و ماه آن.
تفاوت این
است: خورشید و ماه، روشنایى و نور است، ولى حضرت مهدى (ع) نور فروزان خداوند است،
روشنایى پرتوافکن خداوند است، و تأویل آیه شریفه »و أشرقت الأرض بنور ربّها« ظهور
آن حضرت(4) است.
اگر دیده تاب دیدن آفتاب آسمان را که به فرمان خدا روشن است، ندارد چگونه بینش انسان مىتواند حقیقت خورشید وجود را که به نور خدا منوّر است، ادراک کند؟! آرى قلم از شرح توانایى »سیف الله«ى که مظهر قدرت لایزال است عاجز، و زبان از بیان دانایى انسانى که »نوراللَّه« همیشه روشن است، الکن است.